نویسنده:غلامرضا گلی زواره



 

نظارت صالحان

از خاستگاه و مبانی انتقاد ورزی نسبت به تخلفات و کج روی ها در نظام اسلام، اصل استوار و ارزشمند «امر به معروف و نهی از منکر» می باشد که نظارت همگانی را در جامعه اسلامی تحقق می بخشد. بنابراین، آن چه که در نظام های بشری حق صرف خوانده می شود، در فرهنگ اسلامی صبغه ی تکلیفی دارد و همین امر، گویای توجه شریعت اسلامی نسبت به سرنوشت جامعه و اهتمام به حفظ سلامت و امنیت آن است.
قرآن مجید ضمن این که طی آیات متعدد، «امر به معروف و نهی از منکر» را در ردیف نماز و پرداخت زکات یا به دنبال ایمان به خدا و روز قیامت یا به عنوان یکی از ویژگی های بارز رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) یاد می نماید و اهمیت ویژه ای به آن می بخشد؛ در موردی با صراحت به امت اسلامی دستور می دهد:
(ولتکن منکم أُمّةٌ یدعون إِلی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و أُولئِک هم المفلحون) (1)
و در جای دیگر، مسلمین را بهترین امتی معرفی می کند که به سبب انجام امر به معروف و نهی از منکر، به سود انسان ها آفریده شده اند.(2)
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «کسی که نزد حاکمی جفا پیشه رفته و او را به تقوای الهی سفارش کند، اندرزش دهد و او را از عذاب الهی بیم دهد، همانا پاداش جن و انسان و اعمال آنان برای اوست».(3)
از آیات و روایات بر می آید که این اصل، همگانی است و سلامت و امنیت سیاسی و روانی جامعه را تضمین می کند؛ آینه واقع نمایی که تمام خوبی ها را ترویج می نماید و اجازه نمی دهد خلاف ها و آلودگی های فکری، اعتقادی و اخلاقی در جامعه منتشر شود.
نکته دیگری که در منابع دینی بر آن تأکید گردیده، «نصیحت و خیرخواهی» می باشد. البته در این میان، آنان که در عرصه های گوناگون سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مشغول تلاش های علمی و فکری می باشند، بیش از دیگران نیاز به تذکر و نصایح و مواعظ دارند.
مردمانی مؤمن، صادق و دل سوز که رفتار و کارنامه کارگزاران را ملاحظه و مشاهده می کنند و معمولاً داوران بی طرف و ناقدان منصفی به شمار می روند، در مقام ارزیابی اعمال حاکمان و والیان و در راستای بهبود بخشیدن به مدیریت فرهنگی ــ سیاسی جامعه، نصایح آنان از شیوه های مطلوب برای رفع خطاها و لغزش ها به شمار می رود.

موازین دینی

در تعالیم اسلامی، «انتقاد به جا» از وسایل شناخت درست و نادرست است و این روش، مردم را واقع بین و حسّاس می سازد، افکار و اعمالشان را اصلاح کرده و راه رشد و ترقی را بر روی فرد و جامعه می گشاید. البته اولین شرط انتقاد، آن است که منتقد، منع قانونی یا قبح اخلاقی و میزان خطای فکری و علمی مورد انتقاد را به خوبی شناخته و با آگاهی و احاطه به آن موضوع تذکر دهد نه آن که از روی حدس و گمان سخن گوید. چه بسا افراد نادان که نزد خود و با ذهن علیل خویش موارد مباحی را خلاف تلقی کرده و به عنوان نهی از منکر، دیگران را از آن کار منع می کنند یا آن که عمل رَوایی را ناروا و خلاف اخلاق می پندارند؛ مثل آن فردی که تصور می کرد کشاروزی امام باقر (علیه السلام) در هوای گرم و طاقت فرسا، برای دنیاطلبی است و خواست حضرت را در این باره موعظه کند، که امام به خوبی جوابش را داد و فرمود:
«سوگند به خداوند! اگر در این حال (کار کردن در مزرعه) بمیرم، در حین انجام طاعتی از طاعات خداوند جان سپرده ام؛ من می خواهم با کار و کوشش، خود را از تو و دیگران بی نیاز سازم».(4)
به علاوه از دیدگاه اسلام هر فردی باید در درجه اول از خود انتقاد کند، افکاری که دارد با موازین حق و فضیلت بسنجد و اندیشه های پلید و مسموم را از ذهن دور کند، رفتار و گفتار خود را نیز ارزیابی نماید، بدی ها را ترک گوید و خود را به خصال خوب آراسته و از امور زشت منزّه سازد؛ چنان که امام حسین (علیه السلام) فرموده است:
«از عوامل ارشاد مرد عالم، این است که خود گفته خویش را مورد انتقاد قرار دهد، حقایق را از جهات گوناگون ببیند و از آنها آگاه گردد».(5)
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
«وظیفه هر مسلمانی که به مقام ما اهل بیت معرفت دارد، این است که در هر روز و شب اعمال خویشتن را به نفس خود عرضه کند و خود را حسابرسی نماید. اگر در کارهای خویش خوبی دید، آنها را افزایش دهد و اگر بدی دید، از پیشگاه خداوند طلب مغفرت نماید».(6)
افراد پرهیزگار و دانشور در جامعه همانند آیینه هستند؛ اینها معیارهایی برای تفکیک زشتی ها از خوبی ها می باشند، هر کس می تواند خود را به این ستارگان فضیلت عرضه کند، از تذکراتشان استفاده نماید و به سیئات ناشناخته ی خویش پی ببرد و صادقانه به اصلاح آنان بپردازد. چنان که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) می فرماید:
«المؤمن مراة اخیه یمیط عنه الاذی؛ مؤمن برای برادر خویش همانند آیینه است، ناملایمات و بدی ها را از وی دور می سازد».(7)
از دیدگاه معصومان (علیهم السلام) کسی که می خواهد با نیتی خیر و به منظور احساس مسئولیت، از اخلاق و رفتار ناپسند افراد جامعه انتقاد کند، باید این آمادگی را در خود به وجود آورد که با عکس العمل هایی هم رو به رو گردد و بنابراین باید بعد از مقدمه سازی و مهیا کردن شرایط اولیه و زمینه های پذیرش ذهنی شخص خاطی، به این برنامه پسندیده اقبال نشان دهد. رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) می فرماید:
«اگر از مردم انتقاد کنی، از تو انتقاد خواهند کرد و اگر مردم را واگذاری، تو را وا می گذارند».(8)
به علاوه در هنگام انتقاد نمودن اگر برخی ظرافت ها و ظرفیت ها در نظر گرفته نشود، به جای آن که منجر به اصلاح گردد، دشمنی به وجود می آورد؛ لذا امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«الاستقصاء فرقة الانتقاد عداوة؛(9) کنجکاوی در کارهای دوستان، موجب تفرق و انتقاد و سبب دشمنی می گردد».
در موازین دینی، مصالح فردی و عمومی با یکدیگر آمیخته اند و هر مسلمانی مکلّف است به موازات توجه به امور فردی و مصالح شخصی، به صلاح و خوبی برادران خود هم فکر کند، خیر دنیا و آخرت آنان را تذکر دهد و موجبات سعادت دوستان و مردم را فراهم سازد؛ چراکه این شیوه، از حقوق برادری در اسلام است. امام کاظم (علیه السلام) می فرماید:
«از واجب ترین حقوق برادر دینی تو، این است که وی را به خیر و صلاحش آگاه سازی و هیچ چیزی را که برای امور دنیوی و اخروی او مفید است، از او پنهان نکنی».(10)
ضرورت دارد «انتقاد کننده» کاستی های برداران خود را به گونه ای تذکر دهد که این روند، «آبرو و عزت» آنان را مخدوش نسازد و موجبات شرمندگی و خجالت دوستان را فراهم نیاورد. امام حسن عسکری (علیه السلام) می فرماید:
«کسی که برادر خود را در خفا موعظه می نماید، او را زیبا می سازد ولی اگر آشکارا به وی اندرز دهد، باعث زشتی او می گردد».(11)
اندرزگویی، طرح انتقادها و بیان تذکرات برای اصلاح افراد نیز باید توأم با رعایت ادب، احترام، نرمی، ملایمت و محبّت باشد. رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) ضمن حدیثی، این گونه گوهر افشانی کرده است:
«به مردم خالصانه اندرز گویید، نسبت به آنان ملایم و مهربان باشید و با سخنان دل نشین و لطیف دعوتشان نمایید. به علاوه از تفاوت اخلاقی آنها آگاهی داشته باشید تا بتوانید هر گروهی را در جای خود مستقر سازید و با هر فردی به تناسب اخلاقش برخورد نمایید».(12)
برای آن که انتقاد، به شخصیت افراد آسیب نزند و باعث پیدایش خصومت و کدورت خاطر نشود و عوارض منفی چون لج بازی نداشته باشد، لازم است منتقد به گونه ای سخن گوید و یا نوشته های خود را به شکلی القا نماید که هدف اصلی او از انتقاد، عمل و رفتار نادرست و یا ادعای خلاف باشد نه عامل آن. امام باقر (ع) با شخصی مشغول گفتگو بود که آن فرد پرحرفی می کرد، حضرت به منظور انتقاد از روش او، ایشان را به طور مستقیم هدف انتقاد قرار نداد و نیز در خصوص زیاد حرف زدن او بیانی نفرمود و با صراحت متعرّض این رفتار مذموم نشد و تنها ارزش و اهمیت «کلام» را خاطرنشان ساخت و به وی فهمانید:
«سخن را کوچک مشمار و این سرمایه گرانقدر را که در اختیار داری، بی مورد و نابجا به کار نینداز».(13)
اگر منتقد به انگیزه برتری جویی و نه به انگیزه کشف حقیقت و روشن شدن مطلب، نکته ای را یادآور گردد، هر چند اظهاراتش منطقی، صحیح و اصولی باشد با عکس العمل تند و خشنی مواجه می گردد و شخصی که مورد انتقاد واقع شده، حالت دفاعی به خود می گیرد و مقاومت نموده و تا جایی که قدرت دارد، برای اثبات افکار و عقاید خود می کوشد.
این گونه انتقادهای خلاف اخلاق، زیان بار بوده و نه تنها مشکلات علمی را حل نمی کند بلکه آدمی را مطرود جامعه می نماید، پیوندهای دوستانه و خوش بینی ها را زایل می سازد و در پاره ای از موارد، امکان دارد به انتقام جویی خصمانه نیز بکشاند.
امام هادی (علیه السلام) می فرماید:
«جدال منفی و بحث های خصومت آمیز، دوستی های سابقه دار را از میان می برد، پیوندهای محکم را می گسلد و کمترین خسران آنها، این است که هر یک از دو طرف می خواهد بر دیگری غلبه یابد و این، خود سبب اصلی جدایی و پراکندگی است».(14)
رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) می فرماید:
«لا یستکمل عبدٌ حقیقة الایمان حتی یدع المراء و ان کان محقاً؛ (15) آدمی قادر نخواهد بود حقیقت ایمان را در وجود خود کامل نماید، مگر آن که از بحث های خصومت آمیز بپرهیزد، اگر چه حق با او باشد».

پی‌نوشت‌ها:

1.آل عمران/104.
2.همان/110.
3.جواهرالکلام، محمد حسن نجفی، ج 21، ص 358 و 359.
4.بحارالانوار، ج 11، ص 82.
5.همان، ج 17، ص 149.
6.مستدرک الوسایل، ج 2، ص 353.
7.مشکوة الانوار، طبرسی، ص 106.
8.لسان العرب، واژه «نقد».
9.تحف العقول، ص 315.
10.بحارالانوار، ج 17، ص 205.
11.همان، ج 78، ص 374؛ تحف العقول، ص 368.
12.بحارالانوار، ج 22، ص 114.
13.روضه کافی، کلینی، ص 148.
14.بحارالانوار، ج 17، ص 216.
15.سفینة البحار، محدث قمی، ج 4، ص 358، واژه ی «مرء».

منبع: نشریه فرهنگ کوثر، شماره 84.